گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
جلد سوم






پیشگفتار .... ص : 19
گزیده تفسیر نمونه! بزرگترین سرمایه ما مسلمانان قرآن مجید است. معارف، احکام، برنامه زندگی، سیاست اسلامی، راه به سوي
قرب خدا، همه و همه را در این کتاب بزرگ آسمانی مییابیم.
بنابراین، وظیفه هر مسلمان این است که با این کتاب بزرگ دینی خود روز به روز آشناتر شود این از یکسو.
از سوي دیگر آوازه اسلام که بر اثر بیداري مسلمین در عصر ما، و بخصوص بعد از انقلاب اسلامی در سراسر جهان پیچیده است،
حس کنجکاوي مردم غیر مسلمان جهان را براي آشنایی بیشتر به این کتاب آسمانی بر انگیخته است، به همین دلیل در حال حاضر
از همه جا تقاضاي ترجمه و تفسیر قرآن به زبانهاي زنده دنیا میرسد، هر چند متأسفانه جوابگویی کافی براي این تقاضاها نیست،
ولی به هر حال باید تلاش کرد و خود را آماده براي پاسخگویی به این تقاضاهاي مطلوب کنیم.
خوشبختانه حضور قرآن در زندگی مسلمانان جهان و بخصوص در محیط کشور ما روز به روز افزایش پیدا میکند، قاریان بزرگ،
حافظان ارجمند، مفسران آگاه ص: 20
در جامعه امروز ما بحمد اللّه کم نیستند، رشته تخصصی تفسیر در حوزه علمیه قم به صورت یکی از رشتههاي تخصصی مهم در
« تفسیر نمونه » آمده و متقاضیان بسیاري دارد، درس تفسیر نیز از دروس رسمی حوزهها و از مواد امتحانی است، و در همین راستا
نوشته شد، که تفسیري است سلیس و روان و در عین حال پر محتوا و ناظر به مسائل روز و نیازهاي زمان، و شاید یکی از دلایل
گسترش سریع آن همین اقبال عمومی مردم به قرآن مجید است.
گر چه براي تهیه این تفسیر به اتفاق گروهی از فضلاي گرامی حوزه علمیه قم (دانشمندان و حجج اسلام آقایان: محمد رضا
آشتیانی- محمد جعفر امامی- داود الهامی- اسد اللّه ایمانی- عبد الرسول حسنی- سید حسن شجاعی- سید نور اللّه طباطبائی-
محمود عبد اللهی- محسن قرائتی و محمد محمدي اشتهاردي) در مدت پانزده سال زحمات زیادي کشیده شد، ولی با توجه به
استقبال فوق العادهاي که از سوي تمام قشرها و حتی برادران اهل تسنن از آن به عمل آمد، تمام خستگی تهیه آن برطرف گشت و
این امید در دل دوستان بوجود آمد که ان شاء اللّه اثري است مقبول در پیشگاه خدا.
در ( 27 ) جلد نیز بارها به چاپ رسیده است، و « اردو » متن فارسی این تفسیر دهها بار چاپ و منتشر شده، و ترجمه کامل آن به زبان
اخیرا در بیروت به چاپ رسید و در نقاط مختلف کشورهاي اسلامی انتشار « الأمثل » نیز به نام تفسیر « عربی » ترجمه کامل آن به زبان
صفحه 75 از 522
یافت.
هم اکنون در دست تهیه است که امیدواریم آن هم به زودي در افق مطبوعات اسلامی ظاهر گردد. « انگلیسی » ترجمه آن به زبان
آن شدند. « خلاصه » بعد از انتشار تفسیر نمونه گروه کثیري خواهان نشر
چرا که مایل بودند بتوانند در وقت کوتاهتر و با هزینه کمتر به محتواي اجمالی آیات، و شرح فشردهاي آشنا شوند، و در بعضی از
کلاسهاي درسی که تفسیر قرآن مورد توجه است به عنوان متن درسی از آن بهرهگیري شود. ص: 21
این درخواست مکرّر، ما را بر آن داشت که به فکر تلخیص تمام دوره ( 27 ) جلدي تفسیر نمونه، در پنج جلد بیفتیم ولی این کار
آسانی نبود، مدتی در باره آن مطالعه و برنامه ریزي شد و بررسیهاي لازم به عمل آمد تا این که فاضل محترم جناب مستطاب آقاي
بر ما روشن و مسلّم بود « فهرست موضوعی تفسیر نمونه » احمد- علی بابائی که سابقه فعالیت و پشتکار و حسن سلیقه ایشان در تهیه
عهده دار انجام این مهمّ گردید و در مدت سه سال کار مستمر شبانه روزي این مهمّ به وسیله ایشان انجام گردید.
اینجانب نیز با فکر قاصر خود کرارا بر نوشتههاي ایشان نظارت کردم و در مواردي که نیاز به راهنمایی بود به اندازه توانایی مسائل
لازم را تذکر دادم، و در مجموع فکر میکنم بحمد اللّه اثري ارزنده و پر بار به وجود آمده که هم قرآن با ترجمه سلیس را در بر
دارد و هم تفسیر فشرده و گویایی، براي کسانی که میخواهند با یک مراجعه سریع از تفسیر آیات آگاه شوند، میباشد.
و نام آن برگزیده تفسیر نمونه نهاده شد.
و من به نوبه خود از زحمات بیدریغ ایشان تشکر و قدر دانی میکنم، امیدوارم این خلاصه و فشرده که گزیدهاي است از قسمتهاي
حساس، و حدیث مجملی از آن مفصل، نیز مورد قبول اهل نظر و عموم قشرهاي علاقهمند به قرآن گردد و ذخیرهاي براي همه ما در
باشد. « یوم الجزاء »
1372 /10 / قم- حوزه علمیه ناصر مکارم شیرازي 13 رجب 1414 روز میلاد مسعود امیر مؤمنان حضرت علی علیه السّلام مطابق با 6
ص: 23
ادامه جزء پانزدهم .... ص : 23
سوره کهف [ 18 ] .... ص : 23
اشاره
نازل شده است « مکّه » این سوره 110 آیه دارد و تمام آن- بجز آیه 28 - در
محتواي سوره: .... ص : 23
این سوره با حمد و ستایش خداوند آغاز میشود، و با توحید و ایمان و عمل صالح پایان مییابد.
بیشتر بیان مبدأ و معاد و بشارت و انذار است. « مکی » محتواي این سوره همچون سایر سورههاي
اصحاب » مسأله مهم دیگر این که مسلمانان تا آن روز که توانایی دارند به مبارزه ادامه دهند و در صورت عدم توانایی، همچون
هجرت نمایند. « کهف
جالب این که در این سوره به سه داستان اشاره شده (داستان اصحاب کهف، داستان موسی و خضر و داستان ذو القرنین) که بر
خلاف غالب داستانهاي قرآن در هیچ جاي دیگر از قرآن سخنی از اینها به میان نیامده است و این یکی از ویژگیهاي این سوره
صفحه 76 از 522
است.
فضیلت تلاوت سوره: .... ص : 23
آیا سورهاي را به شما معرفی کنم که هفتاد هزار فرشته به هنگام نزولش » : در حدیثی میخوانیم که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود
آن را بدرقه کردند و عظمتش آسمان و زمین را پر کرد؟
یاران عرض کردند: آري فرمود: آن سوره کهف است هر کس آن را روز جمعه بخواند خداوند تا جمعه دیگر او را میآمرزد (و
«. طبق روایتی او را از گناه حفظ میکند) ... و به او نوري میبخشد که به آسمان میتابد و از فتنه دجّ ال محفوظ خواهد ماند
ص: 24
و در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: کسی که در هر شب جمعه سوره کهف را بخواند شهید از دنیا میرود، و با شهدا
مبعوث میشود و در روز قیامت در صف شهدا قرار میگیرد.
بارها گفتهایم عظمت سورههاي قرآن و آثار معنوي و برکات اخلاقیش به خاطر محتواي آن یعنی ایمان و عمل به آن است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 1 .... ص : 24
(آیه 1)- آغاز با حمد و ستایش خدا: سوره کهف همچون بعضی دیگر از سورههاي قرآن با حمد و ستایش خداوند آغاز شده
است، و از آنجا که حمد و ستایش بخاطر کار یا صفت مهم و شایستهاي است در اینجا ستایش را در برابر نزول قرآن که خالی از
حمد خدائی را که این کتاب آسمانی را بر بنده (بر گزیده) اش نازل کرد، و » : هر گونه اعوجاج و کژي است بیان کرده، میگوید
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً). ) « هیچ گونه کژي در آن قرار نداد
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 2 .... ص : 24
قَیِّماً). ) « در حالی که ثابت و مستقیم و نگاهبان (کتابهاي آسمانی دیگر) است » -( (آیه 2
این کلمه که به عنوان وصفی براي قرآن آمده، هم تأکیدي است بر استقامت و اعتدال قرآن و خالی بودن از هر گونه ضد و نقیض،
و هم اشارهاي است به جاودانی بودن این کتاب بزرگ آسمانی و هم الگو بودن براي حفظ اصالتها و اصلاح کژیها و پاسداري از
احکام خداوند و عدالت و فضیلت بشر.
در واقع اشتقاقی است از صفت قیومیت پروردگار که به مقتضاي آن خداوند حافظ و نگاهبان همه موجودات و « قیّم » این صفت
اشیاء جهان است.
لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ). ) « از عذاب او بترساند « تا (بد کاران را » : سپس میافزاید
وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ ) « و مؤمنانی را که (پیوسته) کارهاي شایسته انجام میدهند بشارت دهد که پاداش نیکویی براي آنهاست »
یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً).
ص: 25
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 3 .... ص : 25
صفحه 77 از 522
ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً). ) « که جاودانه در آن خواهند ماند » (آیه 3)- همان بهشت برین
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 4 .... ص : 25
و (نیز) آنها را که » : (آیه 4)- سپس به یکی از انحرافات عمومی مخالفان، اعم از نصاري و یهود و مشرکان، اشاره کرده، میگوید
وَ یُنْذِرَ الَّذِینَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً). ) « گفتند: خداوند، فرزندي (براي خود) انتخاب کرده است، بیم دهد
و هم مشرکان را به « عزیر » فرزند خداست، و هم یهود را به خاطر اعتقاد به فرزندي « مسیح » هم مسیحیان را به خاطر اعتقاد به این که
خاطر این که فرشتگان را دختران خدا میپنداشتند هشدار دهد.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 5 .... ص : 25
نه آنها (هرگز) به این سخن » : (آیه 5)- سپس به یک اصل اساسی براي ابطال این گونه ادعاهاي پوچ و بیاساس پرداخته، میگوید
ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ). ) «! یقین دارند، و نه پدرانشان
کَبُرَتْ کَلِمَۀً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ). ) « سخن بسیار بزرگی از دهانشان خارج میشود » اما
خدا و جسم بودن؟ خدا و فرزند داشتن؟ خدا و نیازهاي مادي؟ و بالاخره خدا و محدود بودن؟ چه سخنان وحشتناکی؟! ...
إِنْ یَقُولُونَ إِلَّا کَذِباً). ) « آنها فقط دروغ میگویند » ! آري
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 6 .... ص : 25
(آیه 6)- غصه مخور جهان میدان آزمایش است: از آنجا که در آیات گذشته سخن از رسالت و رهبري پیامبر صلّی اللّه علیه و آله
گویی میخواهی » : بود، در این آیه به یکی از مهمترین شرایط رهبري که همان دلسوزي نسبت به امت است اشاره کرده، میگوید
فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلی آثارِهِمْ إِنْ لَمْ ) « به خاطر اعمال آنان خود را از غم و اندوه هلاك کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند
یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 7 .... ص : 25
(آیه 7)- این آیه ترسیمی از وضع این جهان به عنوان یک میدان آزمایش براي انسانها، و توضیحی براي خط سیر انسان در این
مسیر است.
، إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ زِینَۀً لَها). برگزیده تفسیر نمونه، ج 3 ) « ما آنچه را روي زمین است زینت آن قرار دادیم » : نخست میگوید
ص: 26
جهانی پر زرق و برق ساختیم که هر گوشهاي از آن دل را میبرد، دیدگان را به خود مشغول میدارد، و انگیزههاي مختلف را در
درون آدمی بیدار میکند، تا در کشاکش این انگیزهها و درخشش این زرق و برقها و چهرههاي دلانگیز و دلربا، انسان بر کرسی
آزمایش قرار گیرد و میزان قدرت ایمان و نیروي اراده و معنویت و فضیلت خود را به نمایش بگذارد.
لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا). ) ؟« تا آنها را بیازماییم کدامینشان بهتر عمل میکنند » : لذا بلافاصله اضافه میکند
این هشداري است به همه انسانها و همه مسلمانها که در این میدان آزمایش الهی فریب زرق و برقها و کثرت عمل را نخورند بلکه
بیشتر به حسن عمل بیندیشند.
صفحه 78 از 522
بیشتر به حسن عمل بیندیشند.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 8 .... ص : 26
وَ) !« و ما (سر انجام) قشر روي زمین را خاك بیگیاهی قرار میدهیم » (آیه 8)- سپس میگوید: ولی این زرق و برقها پایدار نیست
إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیْها صَعِیداً جُرُزاً).
آري! این منظره زیبا که در فصل بهار در دامان صحرا و کوهسار میبینیم به همین حال باقی نمیماند، فصل خزان فرا میرسد برگها
پژمرده میشوند، شاخهها عریان میشوند، و آواي حیات به خاموشی میگراید.
زندگی پر زرق و برق انسانها نیز همین گونه است. این نعمتهاي گوناگون، این پستها و مقامها و مانند آن نیز جاودانی نیستند،
روزي فرا میرسد که به جز یک قبرستان خشک و خاموش از این جامعهها چیزي باقی نمیماند و این درس عبرت بزرگی است.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 9 .... ص : 26
اشاره
( (آیه 9
شأن نزول: .... ص : 26
جمعی از سران قریش، دو نفر از یاران خود را براي تحقیق در باره دعوت پیامبر اسلام علیه السّلام به سوي دانشمندان یهود در مدینه
فرستادند، تا ببینند آیا در کتب پیشین چیزي در این زمینه یافت میشود؟
آنها به مدینه آمدند و با علماي یهود تماس گرفتند علماء یهود به آنها گفتند:
شما سه مسأله را از محمّد صلّی اللّه علیه و آله سؤال کنید، اگر همه را پاسخ کافی گفت پیامبري است از سوي خدا و گر نه مرد
کذّابی است که شما هر تصمیمی در باره او میتوانید بگیرید.
نخست از او سؤال کنید: داستان آن گروهی از جوانان که در گذشته دور، از ص: 27
قوم خود جدا شدند چه بود؟ زیرا آنها سر گذشت عجیبی داشتند! و نیز از او سؤال کنید: مردي که زمین را طواف کرد و به شرق و
غرب جهان رسید که بود و داستانش چه بود؟
و نیز سؤال کنید: حقیقت روح چیست؟
آنها خدمت پیامبر رسیدند و سؤالات خود را مطرح کردند.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: فردا به شما پاسخ خواهم گفت- ولی انشاء اللّه نفرمود- پانزده شبانه روز گذشت که وحی از
ناحیه خدا بر پیامبر نازل نشد، این امر بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گران آمد، ولی سر انجام جبرئیل فرا رسید و سوره کهف را از
را «... یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ » سوي خداوند آورد که در آن داستان آن گروه از جوانان و همچنین آن مرد دنیا گرد بود، به علاوه آیه
نیز بر پیامبر نازل کرد.
تفسیر: .... ص : 27
صفحه 79 از 522
آغاز ماجراي اصحاب کهف: در آیات گذشته ترسیمی از زندگی این جهان، و چگونگی این میدان آزمایش انسانها و مسیر
زندگی آنان، از نظر گذشت، از آنجا که قرآن مسائل کلی حساس را غالبا در ضمن مثال و یا مثالها و یا نمونههایی از تاریخ گذشته
یاد میکند. « اسوه » و « الگو » مجسّم میسازد، در اینجا نیز نخست به بیان داستان اصحاب کهف پرداخته و از آنها به عنوان یک
گروهی از جوانان باهوش و با ایمان که در یک زندگی پر زرق و برق در میان انواع ناز و نعمت به سر میبردند، براي حفظ عقیده
خود و مبارزه با طاغوت عصر خویش به همه اینها پشت پا زدند، و به غاري از کوه که از همه چیز تهی بود پناه بردند، و از این راه
استقامت و پایمردي خود را در راه ایمان نشان دادند.
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا ) !؟« آیا گمان کردي اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند » : نخست میگوید
مِنْ آیاتِنا عَجَباً).
ما آیات عجیبتري در آسمان و زمین داریم که هر یک از آنها نمونهاي است از عظمت و بزرگی آفرینش، و همچنین در این کتاب
بزرگ آسمانی تو آیات عجیب فراوان است، و مسلما داستان اصحاب کهف از آنها شگفتانگیزتر نیست.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 10 .... ص : 27
زمانی را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه ص: 28 » : (آیه 10 )- سپس میگوید
إِذْ أَوَي الْفِتْیَۀُ إِلَی الْکَهْفِ). ) « بردند
فَقالُوا رَبَّنا ) « و گفتند: پروردگارا! ما را از سوي خودت رحمتی عطا کن » : دستشان از همه جا کوتاه شده، رو به درگاه خدا آوردند
آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَۀً).
وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً). ) « و راه نجاتی براي ما فراهم ساز »
راهی که ما را از این تنگنا برهاند، به رضایت و خشنودي تو نزدیک سازد، راهی که در آن خیر و سعادت و انجام وظیفه بوده باشد.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 11 .... ص : 28
« پس ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زدیم و سالها در خواب فرو رفتند » (آیه 11 )- ما دعاي آنها را به اجابت رساندیم
(فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 12 .... ص : 28
سپس آنها را بر انگیختیم تا بدانیم (و این امر آشکار گردد که) کدام یک از آن دو گروه، مدت خواب خود را بهتر » -( (آیه 12
ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً). ) « حساب کردهاند
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 13 .... ص : 28
(آیه 13 )- سر گذشت مشروح اصحاب کهف: بعد از بیان اجمالی این داستان، قرآن مجید به شرح تفصیلی آن ضمن چهارده آیه
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ ) « ما داستان آنها را بحق براي تو باز گو میکنیم » : پرداخته و سخن را در این زمینه چنین آغاز میکند
بِالْحَقِّ).
صفحه 80 از 522
إِنَّهُمْ فِتْیَۀٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُديً). ) « آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم »
از آیات قرآن بطور اشاره و از تواریخ به صورت مشروح این حقیقت استفاده میشود که اصحاب کهف در محیط و زمانی
میزیستند که بت پرستی و کفر، آنها را احاطه کرده بود و یک حکومت جبّار و ستمگر که معمولا حافظ و پاسدار شرك و کفر و
جهل و غارتگري و جنایت است بر سر آنها سایه شوم افکنده بود.
اما این گروه از جوانمردان که از هوش و صداقت کافی بر خوردار بودند به فساد این آیین پی بردند و تصمیم بر قیام گرفتند و در
صورت عدم توانایی مهاجرت کردن از آن محیط آلوده.
ص: 29
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 14 .... ص : 29
و دلهایشان را محکم ساختیم، در آن هنگام که قیام کردند و گفتند: » : ( آیه 14 )- لذا قرآن به دنبال بحث گذشته میگوید
وَ رَبَطْنا عَلی قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). ) « پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است
لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً). ) « هرگز غیر او معبودي را نمیخوانیم »
لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً). ) « اگر چنین کنیم سخنی به گزاف گفتهایم » که
در واقع این جوانمردان با ایمان براي اثبات توحید و نفی (آلهه) به دلیل روشنی دست زدند، و آن این که ما به وضوح میبینیم که
این آسمان و زمین پروردگاري دارد که وجود نظام آفرینش دلیل بر هستی اوست، ما هم بخشی از این مجموعه هستی میباشیم،
بنابراین پروردگار ما نیز همان پروردگار آسمانها و زمین است.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 15 .... ص : 29
هؤُلاءِ قَوْمُنَا ) « این قوم ما معبودهایی جز خدا انتخاب کردهاند » : (آیه 15 )- سپس به دلیل دیگري نیز توسل جستند و آن این که
اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَۀً).
لَوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ ) «؟ چرا آنان دلیل آشکاري براي الوهیت آنها نمیآورند » آخر مگر اعتقاد بدون دلیل و برهان ممکن است
بَیِّنٍ).
آیا پندار و خیال یا تقلید کور کورانه میتواند دلیلی بر چنین اعتقادي باشد؟
این چه ظلم فاحش و انحراف بزرگی است.
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري عَلَی اللَّهِ کَذِباً). ) « پس چه کسی ظالمتر است از آن کس که به خدا دروغ ببندد »
هم ستمی است بر خویشتن، چرا که انسان سر نوشت خود را به دست عوامل بدبختی و سقوط سپرده، و هم ظلمی است بر « افترا » این
جامعهاي که این نغمه را در آن سر میدهد و به انحراف میکشاند، و هم ظلمی است به ساحت قدس پروردگار و اهانتی است به
مقام بزرگ او.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 16 .... ص : 29
(آیه 16 )- این جوانمردان موحد تا آنجا که در توان داشتند براي زدودن زنگار شرك از دلها، و نشاندن نهال توحید در قلبها، تلاش
و کوشش کردند، اما آنقدر غوغاي بت و بت پرستی در آن محیط بلند بود که نغمههاي توحیدي آنها در گلویشان گم شد.
صفحه 81 از 522
ص: 30
گرفتند، و لذا در میان خود به مشورت پرداخته با یکدیگر « هجرت » ناچار براي نجات خویشتن و یافتن محیطی آمادهتر تصمیمی به
هنگامی که از این قوم بت پرست و آنچه را جز خدا میپرستند کناره گیري کردید (و حساب خود را از آنها جدا » : چنین گفتند
وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَی الْکَهْفِ). ) « نمودید) به غار پناهنده شوید
یَنْشُرْ ) « تا پروردگارتان رحمتش را بر شما بگستراند و راهی به سوي آرامش و آسایش و نجات از این مشکل به رویتان بگشاید »
لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 17 .... ص : 30
(آیه 17 )- موقعیت دقیق اصحاب کهف: در این آیه و آیه بعد قرآن به ریزه کاریهاي مربوط به زندگی عجیب اصحاب کهف در
آن غار پرداخته و به شش خصوصیت اشاره کرده است:
-1 دهانه غار رو به شمال گشوده میشد و چون قطعا در نیمکره شمالی زمین بوده است نور آفتاب به درون آن مستقیما نمیتابید
چنانکه قرآن میگوید:
و (اگر در آنجا بودي) خورشید را میدیدي که به هنگام طلوع به سمت راست غارشان متمایل میگردد و به هنگام غروب به »
سمت چپ (وَ تَرَي الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذاتَ الْیَمِینِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ).
و به این ترتیب نور مستقیم آفتاب که تداوم آن ممکن است موجب پوسیدگی و فرسودگی شود به بدن آنها نمیتابید، ولی نور غیر
مستقیم به قدر کافی وجود داشت.
وَ هُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ). ) « و آنها در محل وسیعی از (آن غار) قرار داشتند » -2
اشاره به این که دهانه غار که معمولا تنگ است جایگاه آنها نبود، بلکه قسمتهاي وسط غار را انتخاب کرده بودند که هم از چشم
بینندگان دور بود، و هم از تابش مستقیم آفتاب.
در اینجا قرآن رشته سخن را قطع میکند، و به یک نتیجه گیري معنوي میپردازد، چرا که ذکر همه این داستانها براي همین منظور
است.
این از آیات خداست، هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته ص: 31 » : میگوید
ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ ) « واقعی اوست، و هر کس را گمراه نماید هرگز ولی و راهنمایی براي او نخواهی یافت
وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیا مُرْشِداً).
آري! آنها که در راه خدا گام بگذارند و براي او به جهاد برخیزند در هر قدمی آنان را مشمول لطف خود میسازد، نه فقط در
اساس کار، که در جزئیات هم لطفش شامل حال آنهاست.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 18 .... ص : 31
خیال میکردي آنها بیدارند، در حالی » ، (آیه 18 )- سوم: خواب آنها یک خواب عادي و معمولی نبود، اگر به آنها نگاه میکردي
وَ تَحْسَبُهُمْ أَیْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ). ) !« که در خواب فرو رفته بودند
این حالت استثنایی شاید براي آن بوده که حیوانات موذي به آنان نزدیک نشوند چرا که از انسان بیدار میترسند و یا به خاطر این
که منظره رعبانگیزي پیدا کنند که هیچ انسانی جرئت ننماید به آنها نزدیک شود، و این خود یک سپر حفاظتی براي آنها بوده
صفحه 82 از 522
باشد.
تا « آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم » : -4 براي این که بر اثر گذشت سالیان دراز از این خواب طولانی، اندام آنها نپوسد
بدنشان سالم بماند (وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمِینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ).
تا خون بدنشان در یکجا متمرکز نشود، و فشار و سنگینی در یک زمان طولانی روي عضلاتی که بر زمین قرار داشت اثر زیانبار
نگذارد.
و نگهبانی میکرد (وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصِیدِ). « و سگ آنها دستهاي خود را بر دهانه غار گشوده بود » -5
لَوِ ) « اگر نگاهشان میکردي از آنان میگریختی و سر تا پاي تو از ترس و وحشت پر میشد » -6 منظره آنها چنان رعبانگیز بود که
اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 19 .... ص : 31
(آیه 19 )- بیداري بعد از یک خواب طولانی! به خواست خدا در آیات آینده میخوانیم که خواب اصحاب کهف آنقدر طولانی
شد که به 309 سال بالغ گردید، و به این ترتیب خوابی بود شبیه به مرگ، و بیداریش همانند رستاخیز، لذا در برگزیده تفسیر نمونه،
ج 3، ص: 32
وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ). ) « و این گونه آنها را بر انگیختیم » : این آیه قرآن میگوید
یعنی همان گونه که قادر بودیم آنها را در چنین خواب طولانی فرو بریم آنها را به بیداري باز گرداندیم.
تا از یکدیگر سؤال کنند، یکی از آنها پرسید: » : ما آنها را از خواب بر انگیختیم
لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ). ) ؟« فکر میکنید چه مدت خوابیدهاید
قالُوا لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ). ) « آنها گفتند: یک روز یا بخشی از یک روز خوابیدهایم »
گفتند: » ولی سر انجام چون نتوانستند دقیقا بدانند مدت خوابشان چقدر بوده
قالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ). ) « پروردگار شما از مدت خوابتان آگاهتر است
ولی به هر حال سخت احساس گرسنگی و نیاز به غذا میکردند چون ذخیرههاي بدن آنها تمام شده بود، لذا نخستین پیشنهادشان
سکه نقرهاي را که با خود دارید به دست یکی از نفرات خود بدهید و او را به شهر بفرستید، تا برود و ببیند کدامین » : این بود
فَابْعَثُوا أَحَ دَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ إِلَی الْمَدِینَۀِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّها ) « فروشنده غذاي پاکتري دارد، به مقدار روزي و نیاز از آن براي شما بیاورد
أَزْکی طَعاماً فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ).
وَ لْیَتَلَطَّفْ وَ لا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَداً). ) « اما باید دقت کند و هیچ کس را از وضع شما آگاه نسازد »
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 20 .... ص : 32
چرا که اگر آنها از وضع شما آگاه شوند و بر شما دست یابند یا سنگسارتان میکنند یا به آیین خویش (آیین بت » -( (آیه 20
إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ). ) « پرستی) باز میگردانند
وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً). ) « و در آن صورت هرگز روي نجات و رستگاري را نخواهید دید »
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 21 .... ص : 32
صفحه 83 از 522
(آیه 21 )- پایان ماجراي اصحاب کهف: به زودي داستان هجرت این گروه از مردان با شخصیت در آن محیط، در همه جا پیچید، و
، شاه جبّار سخت برآشفت، لذا دستور داد مأموران مخصوص همه جا را به جستجوي آنها بپردازند، و اگر برگزیده تفسیر نمونه، ج 3
ص: 33
ردّ پایی یافتند آنان را تا دستگیریشان تعقیب کنند، و به مجازات برسانند اما هر چه بیشتر جستند کمتر یافتند.
اکنون به سراغ مأمور خرید غذا برویم و ببینیم بر سر او چه آمد، او وارد شهر شد ولی دهانش از تعجب باز ماند، شکل ساختمانها
بکلی دگرگون شده، قیافهها همه ناشناس، لباسها طرز جدیدي پیدا کرده، و حتّی طرز سخن گفتن و آداب و رسوم مردم عوض
شده است، ویرانههاي دیروز تبدیل به قصرها و قصرهاي دیروز به ویرانهها مبدل گردیده! او هنوز فکر میکند خوابشان در غار یک
روز یا یک نیمه روز بوده است پس این همه دگرگونی چرا! تعجب او هنگامی به نهایت رسید که دست در جیب کرد تا بهاي
« دقیانوس » غذایی را که خریده بود بپردازد، فروشنده چشمش به سکهاي افتاد که به 300 سال قبل و بیشتر تعلق داشت، و شاید نام
شاه جبار آن زمان بر آن نقش بسته بود، هنگامی که توضیح خواست، او در جواب گفت تازگی این سکه را به دست آوردهام! و
خود او نیز متوجه شد که او و یارانش در چه خواب عمیق و طولانی فرو رفته بودند.
این مسأله مثل بمب در شهر صدا کرد، و زبان به زبان در همه جا پیچید.
جمعی از آنها نمیتوانستند باور کنند که انسان بعد از مردن به زندگی باز میگردد، اما ماجراي خواب اصحاب کهف دلیل دندان
شکنی شد براي آنها که طرفدار معاد جسمانی بودند.
و این چنین مردم را متوجه حال آنها کردیم، تا بدانند که وعده خداوند (در مورد رستاخیز) حق » : لذا قرآن در این آیه میگوید
وَ کَذلِکَ أَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ). ) « است
وَ أَنَّ السَّاعَۀَ لا رَیْبَ فِیها). ) « و در پایان جهان و قیام قیامت شکی نیست »
این خواب و بیداري از پارهاي جهات از مردن و باز گشتن به حیات، عجیبتر بود، زیرا صدها سال بر آنها گذشت و بدنشان
نپوسید، در حالی که نه غذایی ص: 34
خوردند و نه آبی نوشیدند.
آیا این دلیل بر قدرت خدا بر هر چیز و هر کار نیست؟ حیات بعد از مرگ با توجه به چنین صحنهاي مسلما امکان پذیر است.
مأمور خرید غذا به سرعت به غار باز گشت و دوستان خود را از ماجرا آگاه ساخت، همگی در تعجب عمیق فرو رفتند، تحمل این
زندگی براي آنها سخت و ناگوار بود، از خدا خواستند که چشم از این جهان بپوشند و به جوار رحمت حق منتقل شوند و چنین
شد.
آنها چشم از جهان پوشیدند و جسدهاي آنها در غار مانده بود که مردم به سراغشان آمدند.
در اینجا نزاع و کشمکش بین طرفداران مسأله معاد جسمانی و مخالفان آنها در گرفت، مخالفان سعی داشتند که مسأله خواب و
بیداري اصحاب کهف به زودي به دست فراموشی سپرده شود، و این دلیل دندان شکن را از دست موافقان بگیرند.
در آن هنگام که میان خود در باره کار خویش نزاع داشتند گروهی میگفتند: بنایی بر آنان بسازید (تا براي » : قرآن چنین میگوید
إِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ) «! همیشه از نظر پنهان شوند و از آنها سخن نگویید که) پروردگارشان از وضع آنها آگاهتر است
ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ).
ولی آنها که از رازشان آگاهی یافتند (و آن را دلیلی بر رستاخیز دیدند) گفتند: »
تا خاطره آنان فراموش نشود (قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً). « ما مسجدي در کنار (مدفن) آنها میسازیم
این آیه نشان میدهد که ساختن معبد به احترام قبور بزرگان دین نه تنها حرام نیست، بلکه کار خوب و شایستهاي است.
صفحه 84 از 522
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 22 .... ص : 34
(آیه 22 )- این آیه به پارهاي از اختلافات اشاره میکند که در میان مردم در مورد اصحاب کهف وجود دارد، از جمله: در باره
سَیَقُولُونَ ثَلاثَۀٌ رابِعُهُمْ ) « خواهند گفت: آنها سه نفر بودند که چهارمینشان سگشان بود » تعداد آنها میگوید: گروهی از مردم
کَلْبُهُمْ). ص: 35
وَ یَقُولُونَ خَمْسَۀٌ سادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ). ) « و (گروهی) میگویند: پنج نفر بودند که ششمین آنها سگ آنها بود »
رَجْماً بِالْغَیْبِ). ) « انداختن تیر در تاریکی است » همه اینها سخنانی بدون دلیل و
وَ یَقُولُونَ سَبْعَۀٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ). ) « و (گروهی) میگویند: آنها هفت نفر بودند و هشتمین آنها سگ آنها بود »
قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ). ) « بگو: پروردگار من از تعداد آنها آگاهتر است »
ما یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ). ) « جز گروه کمی تعداد آنها را نمیدانند »
فَلا تُمارِ فِیهِمْ إِلَّا مِراءً ظاهِراً). ) « پس در باره آنها جز با دلیل سخن مگو » : در پایان آیه اضافه میکند
و از هیچ کس در باره (تعداد اصحاب کهف) » یعنی آن چنان با آنها منطقی و مستدل سخن بگو که برتري منطق تو آشکار گردد
وَ لا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً). ) « سؤال مکن
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 23 .... ص : 35
و هرگز در مورد کاري نگو: من فردا آن را انجام » : (آیه 23 )- این آیه یک دستور کلی به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میدهد که
وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً). ) « میدهم
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 24 .... ص : 35
إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ). ) « مگر این که خدا بخواهد » -( (آیه 24
را اضافه کن، چرا که تو هرگز مستقل در تصمیم « انشاء اللّه » یعنی در رابطه با اخبار آینده و تصمیم بر انجام کارها، حتما جمله
گیري نیستی و اگر خدا نخواهد هیچ کس توانایی بر هیچ کار را ندارد.
دیگر این که خبر دادن قطعی براي انسان که قدرتش محدود است و احتمال ظهور موانع مختلف میرود صحیح و منطقی نیست، و
همراه باشد. « انشاء اللّه » چه بسا دروغ از آب در آید، مگر این که با جمله
هنگامی که یاد خدا را فراموش کردي (بعد که متوجه شدي) پروردگارت را به خاطر » : سپس در تعقیب این جمله، قرآن میگوید
وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ). ) « بیاور
اشاره به این که اگر به خاطر فراموشی جمله انشاء اللّه را به سخنانی که از آینده ص: 36
خبر میدهی نیفزایی هر موقع به یادت آمد فورا جبران کن و بگو انشاء اللّه، که این کار گذشته را جبران خواهد کرد.
وَ قُلْ عَسی أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً). ) « و بگو: امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشنتر از این هدایت کند »
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 25 .... ص : 36
(آیه 25 )- خواب اصحاب کهف: از قرائن موجود در آیات گذشته اجمالا به دست آمد که خواب اصحاب کهف یک خواب بسیار
صفحه 85 از 522
طولانی بود، این موضوع حس کنجکاوي هر شنوندهاي را بر میانگیزد و میخواهد دقیقا بداند آنها چند سال در این خواب طولانی
بودهاند؟
وَ) !« آنها در غار خود سیصد سال درنگ کردند و نه سال نیز بر آن افزودند » : این آیه شنونده را از تردید بیرون میآورد و میگوید
لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَۀٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً).
بنابراین مجموع مدت توقف و خواب آنها در غار سیصد و نه سال بود.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 26 .... ص : 36
بگو: خداوند از مدت توقف آنها » : (آیه 26 )- سپس براي این که به گفتگوهاي مختلف مردم در این باره پایان دهد میگوید
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا). ) « آگاهتر است
لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). ) « غیب آسمانها و زمین از آن اوست » : چرا که
کسی که از پنهان و آشکار، در مجموعه جهان هستی با خبر است چگونه ممکن است از مدت توقف اصحاب کهف آگاه نباشد.
أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ). ) « راستی او چه بینا و چه شنواست »
ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ). ) « آنها (ساکنان آسمانها و زمین) هیچ ولی و سرپرستی جز او ندارند » به همین دلیل
وَ لا یُشْرِكُ فِی حُکْمِهِ أَحَ داً). در حقیقت این ) « و او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمیدهد » : و در پایان آیه اضافه میکند
تأکیدي است بر ولایت مطلقه خداوند.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 27 .... ص : 36
اشاره
آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحی شده » : (آیه 27 )- در این آیه روي سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، میگوید
وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ). و اعتنا به گفتههاي این و آن که آمیخته به دروغ و خرافات و مطالب بیاساس ) « تلاوت کن
ص: 37
است مکن، تکیهگاه بحث تو در این امور تنها باید وحی الهی باشد.
و در گفتار و معلومات او تغییر و تبدیل راه ندارد (لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ). « هیچ چیز سخنان او را دگرگون نمیکند » چرا که
کلام و علم او همچون علم و کلام بندگان نیست که هر روز بر اثر کشف و آگاهی تازهاي دستخوش تغییر و تبدیل شود.
وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً) ) « و هرگز پناهگاهی جز او نمییابی » : روي همین جهات در پایان آیه میفرماید
جنبههاي آموزنده این داستان- .... ص : 37
این ماجراي عجیب تاریخی که قرآن آن را خالی از هر گونه خرافه و مطالب بیاساس و ساختگی آورده است، مانند همه داستانهاي
قرآن مملو از نکات سازنده تربیتی است.
سازنده » الف) نخستین درس این داستان همان شکستن سد تقلید و جدا شدن از هم رنگی با محیط فاسد است. اصولا انسان باید
صفحه 86 از 522
و به عکس آنچه سست عنصران فاقد شخصیت میگویند: « سازش کار با محیط » باشد نه « محیط
همرنگ جماعت شدنت رسوایی » : افراد با ایمان و صاحبان افکار مستقل میگویند « خواهی نشوي رسوا هم رنگ جماعت شو »
از محیطهاي آلوده، درس دیگري از این ماجراي عبرتانگیز است. « هجرت » ( ب !« است
به معنی سازندهاش درس دیگر این داستان است، و میدانیم تقیّه چیزي جز این نیست که انسان موضع واقعی خود را در « تقیه » ( ج
جایی که افشاگري بینتیجه است مکتوم دارد تا نیروي خود را براي موقع مبارزه و ضربه زدن بر دشمن حفظ کند.
و حتی سگ پاسبانی که راه آنها را میسپرد، « چوپان » در کنار « وزیر » د) عدم تفاوت در میان انسانها در مسیر اللّه و قرار گرفتن
درس دیگري در این زمینه است، تا روشن شود امتیازات دنیاي مادّي، و مقامات مختلف آن کمترین تأثیري در جدا کردن صفوف
رهروان راه حق ندارد که راه حق راه توحید است و راه توحید راه یگانگی همه انسانهاست. ص: 38
ه) امدادهاي شگفتآور الهی به هنگام بروز بحرانها نتیجه دیگري است که به ما میآموزد.
حتی در سختترین شرایط را به ما آموختند، چرا که غذاي جسم انسان اثر عمیقی در « پاکی تغذیه » و) آنها در این داستان درس
روح و فکر و قلب او دارد، و آلوده شدن به غذاي حرام و ناپاك انسان را از راه خدا و تقوا دور میسازد.
در خبرهایی که از آینده میدهیم، درس دیگري بود. « انشاء اللّه » ز) لزوم تکیه بر مشیت خدا، و استمداد از لطف او، گفتن
ح) لزوم بحث منطقی در برخورد با مخالفان درس آموزنده دیگر این داستان است.
ط) بالاخره مسأله امکان معاد جسمانی و بازگشت انسانها به زندگی مجدد به هنگام رستاخیز درس دیگري است که این ماجرا به ما
میدهد.
به هر حال، هدف سرگرمی و داستان سرایی نیست، هدف ساختن انسانهاي مقاوم، با ایمان، آگاه و شجاع است، که یکی از طرق
آن نشان دادن الگوهاي اصیل در طول تاریخ پر ماجراي بشري است.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 28 .... ص : 38
اشاره
( (آیه 28
شأن نزول: .... ص : 38
جمعی از ثروتمندان مستکبر و اشراف از خود راضی عرب به حضور پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند، و در حالی که اشاره به
مردان با ایمانی همچون سلمان، ابو ذر، صهیب، و خباب و مانند آنها میکردند، گفتند: اي محمّد! اگر تو در صدر مجلس بنشینی،
و این گونه افراد را از خود دور سازي (و خلاصه مجلس تو مجلسی در خور اشراف و شخصیتها! بشود) ما نزد تو خواهیم آمد ولی
چه کنیم که با وجود این گروه جاي ما نیست! در این هنگام آیه نازل شد و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داد که هرگز تسلیم
این سخنان فریبنده تو خالی نشود و همواره با افراد با ایمان و پاکدلی چون سلمانها و أبو ذرها باشد.
آري! زندگی با شما، و مرگ » ، به آنان فرمود: حمد خدا را که نمردم تا این که او چنین دستوري به من داد که با امثال شما باشم
!« هم با شما خوش است
صفحه 87 از 522
ص: 39
تفسیر: .... ص : 39
پاکدلان پا برهنه! از جمله درسهایی که داستان اصحاب کهف به ما آموخت این بود که معیار ارزش انسانها پست و مقام ظاهري و
با » : ثروتشان نیست. این آیه در حقیقت همین مسأله مهم را تعقیب میکند و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چنین دستور میدهد
وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ ) « کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند و تنها رضاي او را میطلبند
بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ).
وَ لا تَعْدُ عَیْناكَ عَنْهُمْ تُرِیدُ ) «! و هرگز به خاطر زیورهاي دنیا، چشمان خود را از آنها بر مگیر » : سپس به عنوان تأکید ادامه میدهد
زِینَۀَ الْحَیاةِ الدُّنْیا).
وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ) « و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن » : باز براي تأکید افزونتر اضافه میکند
ذِکْرِنا).
وَ اتَّبَعَ هَواهُ). ) « همانها که از هواي نفس پیروي کردند »
و خارج از رویّه و توأم با اسرافکاري (و کان امره فرطا). از آنجا که طبع آدمی در « و (همانها که همه) کارهایشان افراطی است »
لذتهاي مادي همیشه رو به افزون طلبی است، در همه شاخههاي هوي و هوس، دائما رو به افراط گام بر میدارد تا خود را هلاك و
نابود سازد.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 29 .... ص : 39
بگو: » : (آیه 29 )- اهمیت موضوع فوق به قدري است که قرآن در این آیه با صراحت به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چنین میگوید
(این برنامه من است و) این حقیقتی است از سوي پروردگارتان، پس هر کس میخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)
وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ). ) « و هر کس میخواهد کافر گردد
اما بدانید این ظلمان دنیا پرست که با زندگی مرفه و پر زرق و برق و زینتهایشان لبخند تمسخر به لباس پشمینه سلمانها و بوذرها
ما براي این ستمگران آتشی فراهم کردهایم که سرا پردهاش آنها را از هر سو احاطه » : میزنند عاقبت شوم و تاریکی دارند چرا که
إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها). ) (« کرده است
آري! آنها در این زندگی دنیا هر گاه تشنه میشدند صدا میزدند، و خدمتکاران انواع نوشابهها را در برابرشان حاضر میکردند
ولی در جهنم هنگامی که تقاضاي ص: 40 »
وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا ) !« آب میکنند آبی براي آنها میآورند همچون فلز گداخته! که (اگر نزدیک صورت شود) صورتها را بریان میکند
یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِي الْوُجُوهَ).
بِئْسَ الشَّرابُ). ) !؟« چه بد نوشیدنی است »
وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً). ) !؟« و (دوزخ) چه بد جایگاه و محل اجتماعی است »
در اینجا در سرا پردههایشان انواع مشروبات وجود دارد، همین که ساقی را صدا میکنند جامهایی از شرابهاي رنگارنگ پیش روي
آنها حاضر مینمایند، در دوزخ نیز ساقی و آورنده نوشیدنی دارند، اما چه آبی؟ آبی همچون فلز گداخته! آبی به داغی اشک
سوزان یتیمان و آه آتشین مستمندان! آري هر چه آنجاست تجسمی است از آنچه اینجاست! (پناه بر خدا).
صفحه 88 از 522
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 30 .... ص : 40
(آیه 30 )- و از آنجا که روش قرآن یک روش آموزنده تطبیقی است پس از بیان اوصاف و کیفر دنیا پرستان خود خواه، به بیان
آنها که ایمان آوردند و عمل » : حال مؤمنان راستین و پاداشهاي فوقالعاده ارزنده آنها میپردازد نخست: بصورت مختصر میگوید
کم باشد یا زیاد، کلی باشد یا جزیی، از هر کس، در هر سن و « صالح انجام دادند، ما پاداش نیکو کاران را ضایع نخواهیم کرد
سال، و در هر شرایط (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 31 .... ص : 40
أُولئِکَ لَهُمْ ) « آنان کسانی هستند که بهشتهاي جاویدان از آن آنهاست » : (آیه 31 )- سپس پاداشهاي آنها را شرح داده، میفرماید
جَنَّاتُ عَدْنٍ).
تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ). ) « که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جاري است » باغهایی از بهشت
یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ). ) « آنها در آنجا با دستبندهایی از طلا آراستهاند »
وَ یَلْبَسُونَ ثِیاباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ). ) « و لباسهایی فاخر به رنگ سبز از حریر نازك و ضخیم در بر میکنند »
مُتَّکِئِینَ فِیها عَلَی الْأَرائِکِ). ) « در حالی که بر تختها تکیه کردهاند »
نِعْمَ الثَّوابُ). ص: 41 ) ؟« چه پاداش خوبی است »
وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً). ) « و چه جمع نیکویی از دوستان »
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 32 .... ص : 41
(آیه 32 )- ترسیمی از موضع مستکبران در برابر مستضعفان: در آیات گذشته دیدیم که چگونه دنیا پرستان سعی دارند در همه چیز
از آن مردان حق که تهی دستند فاصله بگیرند، و سر انجام کارشان را در جهان دیگر نیز خواندیم.
در اینجا با اشاره به سر گذشت دو دوست یا دو برادر که هر کدام الگویی براي یکی از این دو گروه بودهاند طرز تفکر و گفتار و
کردار و موضع این دو گروه را مشخص میکند.
براي آنها مثالی بزن: آن دو مرد، که براي یکی از آنان دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم، و گردا گرد » ! نخست میگوید: اي پیامبر
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ ) « آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم و در میانشان زراعت پر برکتی قرار دادیم
مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 33 .... ص : 41
کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً). ) « هر دو باغ میوه آورده بود (میوههاي فراوان) و چیزي فرو گذار نکرده بود » -( (آیه 33
میان آن دو » : از همه مهمتر آب که مایه حیات همه چیز مخصوصا باغ و زراعت است، به حد کافی در دسترس آنها بود چرا که
وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً). ) « (باغ) نهر بزرگی جاري ساخته بودیم
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 34 .... ص : 41
صفحه 89 از 522
وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ). ) « صاحب این باغ در آمد فراوانی داشت » (آیه 34 )- به این ترتیب
ولی از آنجا که انسان کم ظرفیت و فاقد شخصیت هنگامی که همه چیز بر وفق مراد او بشود غرور او را میگیرد، و طغیان و سر
به همین جهت (صاحب این دو باغ) به » کشی آغاز میکند که نخستین مرحلهاش مرحله برتري جویی و استکبار بر دیگران است
فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ ) « دوستش- در حالی که با او گفتگو میکرد- چنین گفت: من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم
هُوَ یُحاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالًا وَ أَعَزُّ نَفَراً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 35 .... ص : 41
(آیه 35 )- کم کم این افکار- همان گونه که معمولی است- در او اوج گرفت، ص: 42
و به جایی رسید که دنیا را جاودان و مال و ثروت و حشمتش را ابدي پنداشت:
و در حالی که نسبت به خود ستمکار بود در باغ خویش گام نهاد، و (نگاهی به درختان سر سبز که شاخههایش از سنگینی میوه »
خم شده بود، و خوشههاي پر دانهاي که به هر طرف مایل گشته بود انداخت و به زمزمه نهري که میغرید و پیش میرفت و
وَ دَخَلَ ) « درختان را مشروب میکرد گوش فرا داد، و از روي غفلت و بیخبري) گفت: من گمان نمیکنم هرگز این باغ نابود شود
جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 36 .... ص : 42
(آیه 36 )- باز هم از این فراتر رفت، و از آنجا که جاودانی بودن این جهان با قیام رستاخیز تضاد دارد به فکر انکار قیامت افتاد و
وَ ما أَظُنُّ السَّاعَۀَ قائِمَۀً). ) « و باور نمیکنم قیامت بر پا گردد » : گفت
اینها سخنانی است که گروهی براي دلخوش کردن خود به هم بافتهاند.
اگر به سراغ پروردگارم باز گردانده شوم (و » سپس اضافه کرد: گیرم که قیامتی در کار باشد، من با این همه شخصیت و مقام
وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلی رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْها مُنْقَلَباً). ) « قیامتی در کار باشد) جایگاهی بهتر از اینجا خواهم یافت
او در این خیالات خام غوطهور بود و هر زمان سخنان نامربوط تازهاي بر نامربوطهاي گذشته میافزود که رفیق با ایمانش به سخن
در آمد و گفتنیها را که در آیات بعد میخوانیم گفت.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 37 .... ص : 42
(آیه 37 )- این هم پاسخ مستضعفان! در اینجا ردّ بافتههاي بیاساس آن ثروتمند مغرور و از خود راضی را از زبان دوست مؤمنش
میشنویم: او که تا آن موقع دم فرو بسته بود و به سخنان این مرد سبک مغز گوش فرا میداد تا هر چه در درون دارد برون ریزد،
دوست (با ایمان) وي- در حالی که با او گفتگو میکرد- گفت: » : سپس یکجا پاسخ دهد، وارد گفتگو شد چنانکه آیه میگوید
قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ ) « آیا به خدایی که تو را از خاك، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملی قرار داد، کافر شدي
یُحاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَۀٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا).
ص: 43
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 38 .... ص : 43
صفحه 90 از 522
(آیه 38 )- سپس این مرد با ایمان براي در هم شکستن کفر و غرور او گفت:
لکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّی). ) « ولی من کسی هستم که اللّه پروردگار من است »
وَ لا أُشْرِكُ بِرَبِّی أَحَداً). ) « و من هیچ کس را شریک پروردگارم قرار نمیدهم »
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 39 .... ص : 43
(آیه 39 )- بعد از اشاره به مسأله توحید و شرك که مهمترین مسأله سر نوشت ساز است، مجددا او را مورد سرزنش قرار داده،
چرا همه اینها را از ناحیه خدا ندانستی و « چرا هنگامی که وارد باغت شدي نگفتی این نعمتی است که خدا خواسته است » : میگوید
شکر نعمت او را بجا نیاوردي؟! (وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ).
لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ). ) « هیچ قوت (و نیرویی) جز از ناحیه خدا نیست » چرا نگفتی
اگر » : اینها امکانات و وسائلی است که خدا در اختیار تو قرار داده، تو از خود هیچ نداري و بدون او هیچ هستی! سپس اضافه کرد
مطلب مهمّی نیست (إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالًا وَ وَلَداً). « میبینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 40 .... ص : 43
فَعَسی رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِکَ). ) « شاید پروردگارم بهتر از باغ تو، به من بدهد » -( (آیه 40
و مجازات حساب شدهاي (صاعقه) از آسمان بر باغ تو فرو فرستد، به گونهاي که » : نه تنها بهتر از آن چه تو داري به من بدهد بلکه
وَ یُرْسِلَ عَلَیْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِیداً زَلَقاً). ) « آن را به زمین بیگیاه لغزندهاي مبدّل کند
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 41 .... ص : 43
و این چشمه و نهر جوشان در اعماق آن فرو برود، آن چنان که هرگز قدرت » (آیه 41 )- یا به زمین فرمان دهد تکانی بخورد
أَوْ یُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَباً). ) « جستجوي آن را نداشته باشی
در واقع آن مرد با ایمان و موحّد رفیق مغرور خود را هشدار داد که بر این نعمتها دل نبندد چرا که هیچ کدام قابل اعتماد نیست.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 42 .... ص : 43
(آیه 42 )- و این هم پایان کارشان: سر انجام گفتگوي این دو نفر پایان گرفت بیآنکه مرد موحد توانسته باشد در اعماق جان آن
ثروتمند مغرور و بیایمان نفوذ ص: 44
کند، و با همین روحیه و طرز فکر به خانه خود باز گشت غافل از این که فرمان الهی دائر به نابودي باغها و زراعتهاي سر سبزش
صادر شده است، و باید کیفر غرور و شرك خود را در همین جهان ببیند و سرنوشتش درس عبرتی براي دیگران شود.
عذاب الهی نازل شد، به صورت صاعقهاي مرگبار، و یا توفانی کوبنده و وحشتناك، و یا زلزلهاي ویرانگر و هولانگیز، هر چه بود
در لحظاتی کوتاه این باغهاي پر طراوت، و درختان سر به فلک کشیده، و زراعت به ثمر نشسته را در هم کوبید و ویران کرد و
وَ أُحِیطَ بِثَمَرِهِ). ) « و تمام میوههاي آن نابود شد » عذاب الهی به فرمان خدا از هر سو محصولات آن مرد را احاطه کرد
صبحگاهان که صاحب باغ به منظور سر کشی و بهره گیري از محصولات باغ به سوي آن حرکت کرد، همین که نزدیک شد با
صفحه 91 از 522
منظره وحشتناکی رو برو گشت، آب در دهانش خشکید، و آنچه از کبر و غرور بر دل و مغز او سنگینی میکرد یکباره فرو ریخت!
او مرتبا دستها را به هم میمالید و در فکر هزینههاي سنگینی بود که (در » : گویی از یک خواب عمیق و طولانی بیدار شده است
فَأَصْ بَحَ یُقَلِّبُ ) « یک عمر از هر طرف فراهم نموده و) در آن خرج کرده بود، در حالی که همه بر باد رفته و بر پایهها فرو ریخته بود
کَفَّیْهِ عَلی ما أَنْفَقَ فِیها وَ هِیَ خاوِیَۀٌ عَلی عُرُوشِها).
و میگفت: اي کاش احدي را شریک » درست در این هنگام بود که از گفتهها و اندیشههاي پوچ و باطل خود پشیمان گشت
و اي کاش هرگز راه شرك را نمیپوییدم (وَ یَقُولُ یا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّی أَحَداً). « پروردگارم نمیدانستم
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 43 .... ص : 44
کسانی را جز خدا نداشت که او را (در برابر این » (آیه 43 )- اسفانگیزتر این که او در برابر این همه مصیبت و بلا، تنهاي تنها بود
وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَۀٌ یَنْصُ رُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ) و دوستانی که به عشق بهره گیري مادي دور او ) « بلاي عظیم و خسارت بزرگ) یاري دهند
جمع شده بودند همگی او را رها کردند.
وَ ما کانَ ) « و نمیتوانست از خویشتن یاري گیرد » ، و از آنجا که تمام سرمایه او همین بود چیز دیگري نداشت که به جاي آن بنشاند
مُنْتَصِراً). ص: 45
ولی هر چه بود دیر شده بود، و این گونه بیداري اضطراري که به هنگام نزول بلاهاي سنگین، حتی براي فرعونها و نمرودها پیدا
میشود، بیارزش است، و به همین دلیل نتیجهاي به حال او نداشت.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 44 .... ص : 45
و در این هنگام (بود که این حقیقت بار دیگر به ثبوت پیوست که) ولایت و سر پرستی و قدرت از آن خداست » -( (آیه 44
هُنالِکَ الْوَلایَۀُ لِلَّهِ الْحَقِّ). ) « خداوندي که عین حق است
آري! در اینجا کاملا روشن گشت که همه نعمتها از اوست و هر چه اراده او باشد همان میشود، و جز به اتکاء لطف او کاري
ساخته نیست.
هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً). ) « اوست که برترین ثواب و بهترین عاقبت را (براي مطیعان) دارد » ! آري
پس اگر انسان میخواهد به کسی دل ببندد و بر چیزي تکیه کند و امید به پاداش کسی داشته باشد چه بهتر که تکیهگاهش خدا و
دلبستگی، و امیدش به لطف و احسان پروردگار باشد.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 45 .... ص : 45
(آیه 45 )- آغاز و پایان زندگی دنیا در یک تابلو زنده: در آیات گذشته سخن از ناپایداري نعمتهاي جهان ماده بود، و از آنجا که
درك این واقعیت براي یک عمر طولانی به مدت شصت یا هشتاد سال براي افراد عادي کار آسانی نیست، قرآن در ضمن یک مثال
بسیار زنده و گویا این صحنه را کاملا مجسم میکند، تا غافلان مغرور با مشاهده آن- که در عمرشان بارها و بارها تکرار شده و
زندگی دنیا را براي آنان به آبی تشبیه کن که از آسمان فرو » ! میشود- از این غرور و غفلت بیدار شوند، میگوید: اي پیامبر
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ). ) « میفرستیم
فَاخْتَلَطَ بِهِ ) « و به وسیله آن گیاهان زمین (سر سبز میشود و) در هم فرو میرود » این قطرههاي حیات بخش بر کوه و صحرا میریزد
صفحه 92 از 522
نَباتُ الْأَرْضِ).
پوست سخت و پر مقاومت دانه در برابر نرمش باران نرم میشود، و به جوانه گیاه اجازه عبور میدهد، سر انجام جوانه نو رس از دل
خاك سر بر میدارد. آفتاب ص: 46
میدرخشد نسیم میوزد، مواد غذایی زمین کمک میکند، و این جوانه نو رس با نیرو گرفتن از همه این عوامل حیات به رشد و
نموّ خود ادامه میدهند آن چنانکه بعد از مدت کوتاهی گیاهان زمین سر بر سر هم میگذارند و در هم فرو میروند.
صفحه کوه و صحرا یک پارچه جنبش و حیات میشود، شکوفهها و گلها و میوهها یکی بعد از دیگري زینت بخش شاخهها
میشوند، گویی همه میخندند، فریاد شادي میکشند، به وجد و رقص در آمدهاند.
ولی این صحنه دلانگیز دیري نمیپاید، بادهاي خزان شروع میشود و گرد و غبار مرگ بر سر آنها میپاشد هوا به سردي
فَأَصْبَحَ هَشِیماً). ) « و بعد از مدتی (آن گیاه خرم و سرسبز) میخشکد » میگراید، آبها کم میشود
آن برگهایی که در فصل بهار آن چنان شاخهها را چسبیده بودند که قدرت هیچ توفانی نمیتوانست آنها را جدا کند آن قدر سست
تَذْرُوهُ الرِّیاحُ). ) « بادها آن را به هر سو پراکنده میکند » و بیجان میشوند که
وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِراً). ) « آري خداوند بر هر چیزي توانا بوده و هست »
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 46 .... ص : 46
(آیه 46 )- این آیه موقعیت مال و ثروت و نیروي انسانی را که دو رکن اصلی حیات دنیاست در این میان مشخص کرده، میگوید:
الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَۀُ الْحَیاةِ الدُّنْیا). ) « اموال و فرزندان زینت حیات دنیا هستند »
شکوفهها و گلهایی میباشند که بر شاخههاي این درخت آشکار میشوند، زود گذرند، کم دوامند و اگر از طریق قرار گرفتن در
رنگ جاودانگی نگیرند بسیار بیاعتبارند. « اللّه » مسیر
در حقیقت در این آیه انگشت روي دو قسمت از مهمترین سرمایههاي زندگی دنیا گذارده شده است که بقیّه به آن وابسته است،
.« نیروي انسانی » و « نیروي اقتصادي »
وَ) « باقیات صالحات (یعنی ارزشهاي پایدار و شایسته) نزد پروردگارت ثوابش بهتر و امید بخشتر است » : سپس اضافه میکند
الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ ص: 47
رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا).
آن چنان وسیع و گسترده است که هر فکر و ایده و گفتار و کردار صالح و شایستهاي که طبعا باقی میماند « باقیات صالحات » مفهوم
و اثرات و برکاتش در اختیار افراد و جوامع قرار میگیرد شامل میشود.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 47 .... ص : 47
(آیه 47 )- واي بر ما این چه کتابی است! از آنجا که در آیات گذشته سخن از انسان خود خواه و مغروري به میان آمد که به خاطر
غرورش معاد و رستاخیز را انکار کرد به دنبال آن، در اینجا مشروحی از چگونگی قیامت را در سه مرحله مطرح میکند: مرحله قبل
از رستاخیز انسانها، و مرحله رستاخیز، و قسمتی از مرحله بعد.
روزي را که (نظام جهان هستی به عنوان مقدمهاي براي نظام نوین در هم فرو میریزد) کوهها را » نخست میگوید: به خاطر بیاورید
به حرکت در میآوریم، و (همه موانع سطح زمین از میان میرود، به گونهاي که) زمین را صاف و همه چیز را در آن نمایان
صفحه 93 از 522
وَ یَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَي الْأَرْضَ بارِزَةً). ) « میبینی
این قسمت از آیات به حوادثی که در آستانه رستاخیز رخ میدهد اشاره میکند، این حوادث بسیار زیاد است که مخصوصا در
نشانههاي قیامت) نامیده میشود. ) « اشراط السّاعۀ » سورههاي کوتاه آخر قرآن فراوان به چشم میخورد، و به عنوان
وَ حَشَرْناهُمْ ) « ما همه آنها را در این هنگام محشور میکنیم به گونهاي که حتی یک نفر را ترك نخواهیم گفت » : بعد اضافه میکند
فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً).
یک حکم عمومی و همگانی است و هیچ کس از آن مستثنی نخواهد بود. « معاد » جمله فوق تأکیدي است بر این حقیقت که
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 48 .... ص : 47
عُرِضُوا «َ آنها همه در یک صف به پروردگارت عرضه میشوند » : (آیه 48 )- این آیه در باره چگونگی رستاخیز انسانها میگوید
عَلی رَبِّکَ صَ  فا)
.این تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که هر گروهی از مردم که عقیده واحد یا عمل مشابهی دارند در یک صف قرار میگیرند،
و یا این که همگی بدون هیچ گونه تفاوت و امتیاز در یک صف قرار خواهند گرفت. ص: 48
قَدْ جِئْتُمُونا کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ) «َ شما همگی نزد ما آمدید، همان گونه که در آغاز شما را آفریدیم » : و به آنها گفته میشود
.نه خبري از اموال و ثروتهاست، نه امتیازات و مقامات مادي، و نه یار و یاور، درست همان گونه که در آغاز آفرینش بودید، به
لْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِداً) «َ اما شما گمان گردید که ما موعدي برایتان قرار نخواهیم داد » ! همان حالت اول
.و این هنگامی بود که غرور امکانات مادي شما را فرا میگرفت و تمایل به جاودانگی دنیا شما را از فکر آخرت که در فطرت هر
انسانی نهفته است غافل میکرد.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 49 .... ص : 48
(آیه 49 )- سپس به مراحل دیگر از این رستاخیز بزرگ پرداخته، میگوید:
وَ وُضِعَ الْکِتابُ). ) « و کتاب [کتابی که نامه اعمال همه انسانهاست] در آنجا گذارده میشود »
فَتَرَي الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ). ) « پس گنهکاران را میبینی که از آنچه در آن است ترسان و هراسانند »
و میگویند: اي واي بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته » در این هنگام فریاد بر میآورند
وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها). ) « مگر این که آن را به شمار آورده است
وَ وَجَ دُوا ما عَمِلُوا حاضِ راً). خوبیها و بدیها، ظلمها و عدلها، ) !« همه اعمال خود را حاضر میبینند » علاوه بر این سند کتبی اصولا
و پروردگارت به هیچ کس » : هرزگیها و خیانتها، همه و همه در برابر آنها تجسّم مییابد! در واقع آنها گرفتار اعمال خودشان هستند
وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً). ) « ستم نمیکند
آنچه دامن آنها را میگیرد کارهایی است که در این جهان انجام دادهاند بنا بر این از چه کسی میتوانند گله کنند جز از خودشان.
راستی ایمان به چنین دادگاهی چقدر در تربیت انسان و کنترل شهوات او ص: 49
مؤثر است؟ و چقدر آگاهی و بیداري و توجه به مسؤولیتها به انسان میبخشد؟
آیا ممکن است انسان به چنین صحنهاي ایمان قاطع داشته باشد باز هم گناه کند؟!
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 50 .... ص : 49
صفحه 94 از 522
(آیه 50 )- شیاطین را اولیاي خود قرار ندهید! در آیات مختلف قرآن کرارا از داستان آفرینش آدم و سجده فرشتگان براي او و سر
پیچی ابلیس، سخن به میان آمده است، ولی همان گونه که قبلا هم اشاره کردهایم این تکرارها همواره نکتههایی دارد و در هر
مورد نکتهاي در نظر بوده است.
و از آنجا که در بحثهاي گذشته چگونگی موضعگیري ثروتمندان مستکبر و مغرور، در مقابل تهی دستان مستضعف، و عاقبت کار
آنها تجسم یافته بود، در اینجا از مسأله ابلیس و سر پیچی او از سجده بر آدم سخن به میان میآورد تا بدانیم از آغاز، غرور سر
چشمه کفر و طغیان بوده است.
به علاوه این داستان مشخص میکند که انحرافات از وسوسههاي شیطانی سر چشمه میگیرد.
وَ إِذْ ) « زمانی را که به فرشتگان گفتیم: براي آدم سجده کنید، آنها همگی سجده کردند جز ابلیس » نخست میگوید: به یاد آرید
قُلْنا لِلْمَلائِکَۀِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ).
این استثناء ممکن است این توهّم را به وجود آورد که ابلیس از جنس فرشتگان بود، در حالی که فرشتگان معصومند، پس چگونه
کانَ مِنَ الْجِنِّ ) « او از جن بود، سپس از فرمان پروردگارش خارج شد » : او راه طغیان و کفر را پوئید؟! لذا بلافاصله اضافه میکند
فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ).
او از فرشتگان نبود، ولی به خاطر بندگی و اطاعت و قرب به پروردگار در صف فرشتگان جاي گرفت، و حتی شاید معلم آنان بود،
اما به خاطر کبر و غرور راندهترین و منفورترین موجود در درگاه خدا شد.
أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِی). ) !؟« آیا با این حال او و فرزندانش را به جاي من اولیاي خود انتخاب میکنید » : سپس میگوید
ص: 50
وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ). دشمنانی سر سخت و قسم خورده که تصمیم به گمراهی و بد بختی همه ) « در حالی که آنها دشمن شما هستند »
شما گرفتهاند.
بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا). ) !« چه جایگزین بدي است براي ستمکاران » فرمانبرداري از شیطان و فرزندانش به جاي اطاعت خدا
کدام عاقل دشمن را که از روز نخست، کمر به نابودیش بسته، و بر این دشمنی سوگند یاد کرده، به عنوان ولیّ و رهبر و راهنما و
تکیهگاه میپذیرد؟!
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 51 .... ص : 50
(آیه 51 )- این آیه دلیل دیگري بر ابطال این پندار غلط اقامه کرده، میگوید:
ما ) « من هرگز آنها [ابلیس و فرزندانش] را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین، و نه به هنگام آفرینش خودشان حاضر نساختم »
أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ). تا از آنها در آفرینش جهان کمک بگیریم یا از اسرار خلقت آگاه و مطلع
شوند.
بنا بر این کسی که هیچ گونه دخالتی در آفرینش جهان و حتی نوع خود نداشته و از اسرار و رموز خلقت به هیچ وجه آگاه نیست
وَ ما ) « و من هیچگاه گمراه کنندگان را دستیار خود قرار نمیدهم » : چگونه قابل ولایت یا پرستش است و در پایان اضافه میکند
کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً).
یعنی آفرینش بر پایه راستی و درستی و هدایت است، موجودي که برنامهاش اضلال و افساد است در اداره این نظام، جائی
نمیتواند داشته باشد.
صفحه 95 از 522
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 52 .... ص : 50
روزي را که (خداوند) میگوید: همتایانی را که براي من » (آیه 52 )- این آیه مجددا هشدار میدهد که به خاطر بیاورید
تا به کمک شما بشتابند (وَ یَوْمَ یَقُولُ نادُوا شُرَکائِیَ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ). « میپنداشتید صدا بزنید
یک عمر از آنها دم میزدید، و در آستانشان سجده مینمودید، اکنون که امواج عذاب و کیفر اطراف شما را احاطه کرده فریاد
بزنید لااقل ساعتی به کمکتان بشتابند.
آنها را میخوانند، ولی (این معبودهاي پنداري حتی) » آنها که گویا هنوز رسوبات افکار این دنیا را در مغز دارند فریاد میزنند و
تا ص: 51 « پاسخ به نداي آنها نمیدهند
چه رسد به این که به کمکشان بشتابند (فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُمْ).
وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ مَوْبِقاً). ) « و در میان این دو گروه کانون هلاکتی قرار دادیم »
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 53 .... ص : 51
و (در آن روز) گنهکاران آتش (دوزخ) را » : (آیه 53 )- و این آیه سر انجام کار پیروان شیطان و مشرکان را چنین بیان میکند
وَ رَأَي الْمُجْرِمُونَ النَّارَ). و آتشی که هرگز آن را باور نکرده بودند در برابر چشمان آنها آشکار میشود. ) « میبینند
فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها). ) « و یقین میکنند که با آن در میآمیزند » : در اینجا به اشتباهات گذشته خود پی میبرند
وَ لَمْ یَجِدُوا عَنْها مَصْرِفاً). ) « و (نیز به یقین میفهمند که) هیچ گونه راه گریزي از آن نخواهند یافت »
« زر » نه معبودهاي ساختگیشان به فریادشان میرسند، نه شفاعت شفیعان در باره آنها مؤثر است، و نه با کذب و دروغ و یا توسل به
میتوانند از چنگال آتش دوزخ، آتشی که اعمالشان آن را شعلهور ساخته رهایی یابند. « زور » و
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 54 .... ص : 51
(آیه 54 )- گویی تنها منتظر مجازاتند! در اینجا یک نوع نتیجه گیري از مجموع بحثهاي گذشته و نیز اشارهاي به بحثهاي آینده
میکند.
وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ). ) « و در این قرآن براي مردم هر گونه مثلی را بیان کردیم » : نخست میگوید
از تاریخ تکان دهنده گذشتگان و از حوادث دردناك زندگی آنها و خاطرههاي تلخ و شیرین تاریخ، در گوش مردم فرو خواندیم
و آن قدر مسائل را زیر و رو کردیم تا دلهایی که آماده پذیرش است پذیراي حق گردد، و بر سایرین نیز اتمام حجت شود، و جایی
براي ابهام باقی نماند.
وَ کانَ ) « انسان بیش از هر چیز به مجادله میپردازد » ولی با این حال گروهی طغیانگر و سرکش هرگز ایمان نیاوردند، چرا که
الْإِنْسانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 55 .... ص : 51
(آیه 55 )- این آیه میگوید با این همه مثالهاي گوناگون و بیانات تکان دهنده و منطقهاي متفاوت که باید در هر انسان آمادهاي
و چیزي مردم را باز نداشت از این که- وقتی هدایت به سراغشان آمد- برگزیده تفسیر » : نفوذ کند باز گروه کثیري ایمان نیاوردند
صفحه 96 از 522
نمونه، ج 3، ص: 52
ایمان بیاورند و از پروردگارشان طلب آمرزش کنند، جز این که (خیره سري کردند، گویی میخواستند) سرنوشت پیشینیان براي
وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدي وَ یَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّۀُ الْأَوَّلِینَ). ) (« آنان بیاید
و با چشم خود آن را ببینند (أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ قُبُلًا). « یا عذاب الهی در برابرشان قرار گیرد »
در حقیقت، این آیه اشاره به آن است که این گروه لجوج و مغرور با میل و اراده خود هرگز ایمان نخواهند آورد، تنها در دو حالت
ایمان میآورند:
نخست زمانی که عذابهاي دردناکی که اقوام پیشین را در بر گرفت آنها را فرو گیرد، دوم آنکه عذاب الهی را با چشم خود مشاهده
کنند، که این ایمان اضطراري البته بیارزش خواهد بود.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 56 .... ص : 52
(آیه 56 )- سپس براي دلداري پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در برابر سماجت و لجاجت مخالفان میفرماید: وظیفه تو تنها بشارت و
وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ). ) « ما پیامبران را جز به عنوان بشارت دهنده و انذار کننده نمیفرستیم » انذار است
کافران همواره مجادله به باطل » : سپس اضافه میکند این مسأله تازهاي نیست که این گونه افراد به مخالفت و استهزاء بر خیزند، بلکه
میکنند، تا (به گمان خود) حق را به وسیله آن از میان بردارند و آیات ما و مجازاتهایی را که به آنان وعده داده شده است، به باد
وَ یُجادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَ اتَّخَذُوا آیاتِی وَ ما أُنْذِرُوا هُزُواً). ) « مسخره گرفتند
اگر آنها تو را تکذیب کنند پیش از تو نیز قوم نوح و عاد و » : در حقیقت این آیه شبیه آیه 42 تا 45 سوره حج است که میگوید
.« ثمود ... پیامبرانشان را تکذیب کردند
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 57 .... ص : 52
(آیه 57 )- در مجازات الهی عجله نمیشود: از آنجا که در آیات پیشین سخن از گروهی از کافران تاریک دل و متعصّب در میان
بود، در اینجا همان بحث را تعقیب میکند.
چه کسی ستمکارتر است از آنها که به هنگام تذکّر آیات ص: 53 » ، نخست میگوید
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ) « پروردگارشان از آن روي میگردانند و کارهاي گذشته خود را به دست فراموشی میسپارند
فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ).
یاد آوري) گویا اشاره به این است که تعلیمات انبیاء از قبیل یاد آوري حقایقی است که بطور فطري در اعماق روح ) « تذکر » تعبیر به
انسان وجود دارد و کار پیامبران پرده برداشتن از روي آن است.
جالب این که در این آیه از سه طریق به این کور دلان درس بیداري میدهد:
نخست این که: این حقایق با فطرت و وجدان و جان شما کاملا آشناست، دیگر این که از سوي پروردگار خودتان آمده و سوم این
که: فراموش نکنید شما خطاهایی انجام دادهاید که برنامه انبیاء براي شستشوي آنهاست.
چرا که ما بر دلهایشان پرده افکندهایم تا نفهمند! و در گوشهایشان سنگینی قرار » ، ولی این عده با همه اینها هرگز ایمان نمیآورند
تا صداي حق را نشنوند (إِنَّا جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّۀً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً). « دادهایم
وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدي فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً). ) « و لذا اگر آنها را به سوي هدایت بخوانی هرگز هدایت را پذیرا نخواهند شد »
صفحه 97 از 522
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 58 .... ص : 53
(آیه 58 )- و از آنجا که برنامه تربیتی خداوند نسبت به بندگان چنین است که تا آخرین مرحله به آنها فرصت میدهد و هرگز مانند
او همیشه ایجاب میکند که حد اکثر فرصت را به گناهکاران « رحمت واسعه » جباران روزگار فورا اقدام به مجازات نمیکند- بلکه
وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَۀِ). ) « پروردگار تو آمرزنده و صاحب رحمت است » : بدهد- در این آیه میگوید
لَوْ یُؤاخِ ذُهُمْ بِما کَسَ بُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ ) « اگر میخواست آنها را به اعمالشان مجازات کند هر چه زودتر عذاب را بر آنها میفرستاد »
الْعَذابَ).
بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا). ) « ولی براي آنها موعدي است که با فرا رسیدن آن راه فراري نخواهند داشت »
غفران او ایجاب میکند که توبه کاران را بیامرزد و رحمت او اقتضا میکند که در عذاب غیر آنها نیز تعجیل نکند شاید به صفوف
توبه کاران بپیوندند ولی ص: 54
عدالت او هم اقتضا میکند وقتی طغیان و سرکشی به آخرین درجه رسید حسابشان را صاف کند.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 59 .... ص : 54
(آیه 59 )- و سر انجام براي آخرین تذکر و هشدار در این سلسله آیات، سر نوشت تلخ و دردناك ستمکاران پیشین را یاد آوري
و اینها شهرها و آبادیهایی است که (ویرانههاي آنها در برابر چشم شما قرار دارد، و) ما آنها را به هنگامی که » : کرده، میگوید
وَ) « مرتکب ظلم و ستم شدند هلاك کردیم، و (در عین حال در عذابشان تعجیل ننمودیم، بلکه) موعدي براي هلاکشان قرار دادیم
تِلْکَ الْقُري أَهْلَکْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 60 .... ص : 54
(آیه 60 )- سرگذشت شگفتانگیز خضر و موسی: جمعی از قریش خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند و از عالمی که موسی
علیه السّلام مأمور به پیروي از او شد سؤال کردند، این آیه و چهار آیه بعد از آن نازل شد.
اصولا سه ماجرا در این سوره آمده که هر سه از یک نظر هماهنگ است:
که بعد از این میآید. « ذو القرنین » ماجراي اصحاب کهف که قبل از این گفته شد، داستان موسی و خضر، و داستان
این هر سه ماجرا ما را از افق زندگی محدودمان بیرون میبرد و نشان میدهد که نه عالم محدود به آن است که ما میبینیم، و نه
چهره اصلی حوادث همیشه آن است که ما در برخورد اول در مییابیم.
در ماجراي موسی و خضر، یا به تعبیر دیگر عالم و دانشمند زمانش، به صحنه شگفتانگیزي بر خورد میکنیم که نشان میدهد:
حتی یک پیغمبر اولوا العزم که آگاهترین افراد محیط خویش است باز دامنه علم و دانشش در بعضی از جهات محدود است و به
سراغ معلمی میرود که به او درس بیاموزد.
بخاطر بیاور هنگامی را که موسی به دوست خود گفت: من دست از جستجو بر نمیدارم تا به محل تلاقی دو دریا » : آیه میگوید
وَ إِذْ قالَ مُوسی لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً). برگزیده ) « برسم هر چند مدت طولانی به راه خود ادامه دهم
تفسیر نمونه، ج 3، ص: 55
به معنی محل پیوند دو « مجمع البحرین » ، مرد رشید و شجاع و با ایمان بنی اسرائیل است « یوشع بن نون » در اینجا « فتیه » منظور از
است که این دو خلیج به دریاي احمر متصل میشوند. « سوئز » با خلیج « عقبه » دریاست و منظور محل اتصال خلیج
صفحه 98 از 522
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 61 .... ص : 55
« به هر حال هنگامی که به محل تلاقی آن دو دریا رسیدند ماهی خود را (که براي تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند » -( (آیه 61
(فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما).
و روان شد (فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً). « ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت » : اما عجب این که
این ماهی که ظاهرا به عنوان غذا تهیه کرده بودند ماهی تازهاي بوده که زنده شد و در آب پرید و حرکت کرد.
زیرا هستند ماهیانی که بعد از خارج شدن از آب مدت قابل ملاحظهاي به صورت نیمه جان باقی میمانند و اگر در این مدت در
آب بیفتند حیات عادي خود را از سر میگیرند.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 62 .... ص : 55
هنگامی که (موسی و همسفرش) از آنجا گذشتند (طول سفر و خستگی راه، گرسنگی را بر آنها چیره کرد، موسی به » -( (آیه 62
فَلَمَّا جاوَزا قالَ ) « خاطرش آمد که غذایی به همراه آوردهاند) به یار همسفرش گفت: غذاي ما را بیاور که از این سفر، خسته شدهایم
لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 63 .... ص : 55
گفت: به خاطر داري هنگامی که ما (براي استراحت) به کنار آن صخره پناه بردیم من (در » (آیه 63 )- در این هنگام همسفرش به او
آنجا) فراموش کردم جریان ماهی را باز گو کنم- و این فقط شیطان بود که آن را از خاطر من برد- و ماهی راهش را به طرز
قالَ أَ رَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنا إِلَی الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِیهُ إِلَّا الشَّیْطانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَ اتَّخَذَ ) « شگفتانگیزي در دریا پیش گرفت
سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 64 .... ص : 55
موسی گفت: این » : (آیه 64 )- و از آنجا که این موضوع، به صورت نشانهاي براي موسی در رابطه با پیدا کردن آن عالم بزرگ بود
همان چیزي است که ما ص: 56
و به دنبال آن میگردیم (قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ). « میخواستیم
فَارْتَدَّا عَلی آثارِهِما قَصَصاً). ) « و در این هنگام آنها از همان راه باز گشتند در حالی که پی جوئی میکردند »
در اینجا یک سؤال پیش میآید که مگر پیامبري همچون موسی ممکن است گرفتار نسیان و فراموشی شود که قرآن میگوید:
ماهیشان را فراموش کردند). ) « نَسِیا حُوتَهُما »
پاسخ این است که مانعی ندارد در مسائلی که هیچ ارتباطی به احکام الهی و امور تبلیغی نداشته باشد یعنی در مسائل عادي در
زندگی روزمره گرفتار نسیان شود و این نه از یک پیامبر بعید است، و نه با مقام عصمت منافات دارد.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 65 .... ص : 56
صفحه 99 از 522
باز « مجمع البحرین » (آیه 65 )- دیدار معلم بزرگ: هنگامی که موسی و یار همسفرش به جاي اول، یعنی در کنار صخره و نزدیک
ناگهان بندهاي از بندگان ما را یافتند که او را مشمول رحمت خود ساخته، و علم و دانش فراوانی از » گشتند گمشده خود را یافتند
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَۀً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً). ) « نزد خود تعلیمش کرده بودیم
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 66 .... ص : 56
موسی (با نهایت ادب و به صورت استفهام) به آن مرد عالم گفت: آیا از تو پیروي کنم تا از آنچه به تو » (آیه 66 )- در این هنگام
قالَ لَهُ مُوسی هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلی أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً). ) ؟« تعلیم داده شده، و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزي
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 67 .... ص : 56
قالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ ) « گفت: تو هرگز توانایی نداري با من شکیبایی کنی » (آیه 67 )- ولی با کمال تعجب آن مرد عالم به موسی
مَعِیَ صَبْراً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 68 .... ص : 56
؟« تو چگونه میتوانی در برابر چیزي که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی » : (آیه 68 )- و بلا فاصله دلیل آن را بیان کرد و گفت
(وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلی ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً).
این مرد عالم به ابوابی از علوم احاطه داشته که مربوط به اسرار باطن و عمق حوادث و پدیدهها بوده، در حالی که موسی نه مأمور به
باطن بود و نه از آن آگاهی ص: 57
چندانی داشت. در چنین موردي آن کس که ظاهر را میبیند عنان صبر و اختیار را از کف میدهد، و به اعتراض و گاهی به
پرخاش بر میخیزد.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 69 .... ص : 57
(آیه 69 )- موسی از شنیدن این سخن شاید نگران شد و از این بیم داشت که فیض محضر این عالم بزرگ از او قطع شود، لذا به او
گفت: بخواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت و قول میدهم که در هیچ کاري با » تعهد سپرد که در برابر همه رویدادها صبر کند و
قالَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِی لَکَ أَمْراً). ) « تو مخالفت نکنم
باز موسی در این عبارت نهایت ادب خود را آشکار میسازد، تکیه برخواست خدا میکند، به آن مرد عالم نمیگوید من صابرم
بلکه میگوید انشاء اللّه مرا صابر خواهی یافت.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 70 .... ص : 57
(آیه 70 )- ولی از آنجا که شکیبایی در برابر حوادث ظاهرا زنندهاي که انسان از اسرارش آگاه نیست کار آسانی نمیباشد بار دیگر
گفت: پس اگر میخواهی به دنبال من بیایی (سکوت محض باش) از هیچ » آن مرد عالم از موسی تعهد گرفت و به او اخطار کرد و
قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلا تَسْئَلْنِی عَنْ شَیْءٍ حَتَّی أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً). ) !« چیز سؤال مکن تا خودم به موقع آن را براي تو باز گو کنم
صفحه 100 از 522
موسی این تعهد مجدد را سپرد و در معیت این استاد به راه افتاد.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 71 .... ص : 57
فَانْطَلَقا حَتَّی ) « آن دو (موسی و مرد عالم الهی) به راه افتادند تا آنکه سوار کشتی شدند » !؟ (آیه 71 )- معلم الهی و این اعمال زننده
إِذا رَکِبا فِی السَّفِینَۀِ).
خَرَقَها). ) !« کشتی را سوراخ کرد » هنگامی که آن دو سوار کشتی شدند خضر
از آنجا که موسی از یک سو پیامبر بزرگ الهی بود و باید حافظ جان و مال مردم باشد، و امر به معروف و نهی از منکر کند، و از
سوي دیگر وجدان انسانی او اجازه نمیداد در برابر چنین کار خلافی سکوت اختیار کند تعهدي را که با خضر داشت به دست
گفت: آیا آن را سوراخ کردي که اهلش را غرق کنی؟ راستی چه کار بدي انجام » فراموشی سپرد، و زبان به اعتراض گشود و
قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً إِمْراً). ) !« دادي
ص: 58
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 72 .... ص : 58
گفت: نگفتم تو هرگز نمیتوانی با من » (آیه 72 )- در این هنگام مرد عالم الهی با متانت خاص خود نظري به موسی افکند و
قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً). ) !؟« شکیبایی کن
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 73 .... ص : 58
(آیه 73 )- موسی که از عجله و شتابزدگی خود که طبعا به خاطر اهمیت حادثه بود پشیمان گشت و به یاد تعهد خود افتاد در مقام
گفت: مرا در برابر فراموشکاري که داشتم مؤاخذه مکن و بر من به خاطر این کار » عذر خواهی بر آمده رو به استاد کرد و چنین
قالَ لا تُؤاخِذْنِی بِما نَسِیتُ وَ لا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِي عُسْراً) یعنی اشتباهی بود و هر چه بود گذشت تو با بزرگواري خود ) « سخت مگیر
صرف نظر فرما.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 74 .... ص : 58
و به راه خود ادامه دادند، در اثناء راه به کودکی رسیدند ولی (آن مرد » ، (آیه 74 )- سفر دریایی آنها تمام شد از کشتی پیاده شدند
فَانْطَلَقا حَتَّی إِذا لَقِیا غُلاماً فَقَتَلَهُ). ) !« عالم بیمقدمه) اقدام به قتل آن کودك کرد
در اینجا بار دیگر موسی از کوره در رفت، منظره وحشتناك کشتن یک کودك بیگناه، آن هم بدون هیچ مجوز گویی غباري از
گفت: آیا » اندوه و نارضائی چشمان او را پوشانید، آن چنان که بار دیگر تعهد خود را فراموش کرد، زبان به اعتراض گشود، و
قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّۀً بِغَیْرِ نَفْسٍ). ) «!؟ انسان بیگناه و پاکی را بیآنکه قتلی کرده باشد کشتی
لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً). ) « به راستی که چه کار منکر و زشتی انجام دادي »
آغاز جزء